و خیابون دعوا شده بود
یکی از طرف دعوا مثه گوله رفت تو یه ساندویچی همون دور و بر
همه به اون طرفی گفتن اوه اوه اوه یارو رفت چاقویی چیزی بیاره بزنه بترکوندت اونم ترسید
بعد سی ثانیه دیدیم یارو با یه شیشه سس اومد بیرون افتاد دنبال اون یکی! داد می زد واسا می خوام بخورمت
یارو نره خرم فرار می کرد می گفت نههه منو نخور!
منو میگی
ملتم که از خنده پتو پهن شده بودن رو زمین